جوجه یی در آشیانه
گلی در جزیره
ستاره یی در کهکشان.
□
با پیشانی بلندت به جرمی اندیشیدی
که در پوسته می رست
تا باغچه را
به نغمه
سرشار کند
همچنان که عصاره ی خاک
از دهلیز ساقه می گذشت
تا چشم انداز تابستانه را
به رنگی دیگر
بیاراید
بر جزیره یی که می گذرد
با گردش تپنده ی روزان و شبان
از برابر خورشیدی
که در خود
می سوزد.
□
تو میلاد را
دیگربار
در نظام قوانینش دوره می کنی،
و موریانه ی تاریک
تپش های زمانت را
می شمارد.
۹ آبان ۱۳۵۱
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو